آنچنان کز رفتن گل خار میماند به جا
از جوانی حسرت بسیار میماند به جا
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
دلبستگىست مادر هر ماتمى كه هست
مىزايد از تعلق ما، هر غمى كه هست
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
در هيچ پرده نيست، نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالیست جای تو
دلِ آگاه ز تن فکر رهايی دارد
از رفيقی که گران است جدايی دارد
اگر وطن به مقام رضا توانی کرد
غبار حادثه را توتیا توانی کرد
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش