مه و خورشید تابیدهست در دست
و صد دریا زلالی هست در دست
این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
کسی مانند تو شبها به قبرستان نمیآید
بدون چتر، تنها، موقع باران نمیآید
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
عصمت بخشیده نام او دختر را
زینت بخشیده شأن او همسر را
معنای شکوهِ در قیام است حبیب
پا منبری چند امام است حبیب
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند