زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
روزی که عطش به جان گلها افتاد
از جوش و خروش خویش، دریا افتاد
تو با آن خستهحالی برنگشتی
دگر از آن حوالی برنگشتی
دریا بدون ماه تلاطم نمیکند
تا نور توست، راه کسی گم نمیکند
خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد