ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
لبریزم از واژه اما بستهست گویا زبانم
حرفی ندارم بگویم، شعری ندارم بخوانم
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
با اینکه نبض پنجره در دست ماه نیست
امشب جهان به چشم اتاقم سیاه نیست
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
اَلسَّلام ای سایهات خورشید ربّ العالمین
آسمانِ عزّ و تمکین، آفتاب داد و دین
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد