گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش