عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
با خزان آرزو حشر بهارم کردهاند
از شکست رنگ، چون صبح آشکارم کردهاند
آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
نورِ جان در ظلمتآبادِ بدن گم کردهام
آه از این یوسف که من در پیرهن گم کردهام
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم