هر حادثه با فروتنی شیرین است
خاک از نفس باغچه، عطرآگین است
در جادۀ حق، زلال جان بس باشد
یک پرتو نور جاودان بس باشد
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش
کسی که جان عزیزش، عزیز، پیشِ خداست
به جان هرچه عزیز است، سیدالشهداست
آن سو، همه برق نیزه و جوشن بود
این سو، دلی از فروغ حق روشن بود
سلامِ ایزد منان، سلامِ جبرائیل
سلامِ شاه شهیدان به مسلم بن عقیل
تو را به جان عزیزت قسم بیا برویم
بیا و در گذر این وقت شب کجا برویم؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مطلع انوار کتاب کریم
بینور عبادت، دل ما دل نشود
باران امید و شوق، نازل نشود
ای علوی ذات و خدایی صفات
صدرنشین همه کائنات
راه گم بود، اگر نام و نشان تو نبود
اگر آن دیدهٔ بر ما نگران تو نبود