گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
امروز ایلام فردا شاید خراسان بلرزد
فرقی ندارد کجای خاک دلیران بلرزد