شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد
برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد
توفیق اگر دلیل راهت باشد
یا پند دهندهای گواهت باشد
عطش از خشکی لبهای تو سیراب شده
آب از هُرم ترکهای لبت آب شده
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
قحطی عشق آمده باران بیاورید
باران برای اهل بیابان بیاورید
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
خبری میرسد از راه، خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب كعبه قبلۀ ایمان رسیده است
از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی