عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
سلام روح بلندِ گذشته از کم دنیا!
تو ای مسافر بدرود گفته با غم دنیا
با خزان آرزو حشر بهارم کردهاند
از شکست رنگ، چون صبح آشکارم کردهاند
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
نورِ جان در ظلمتآبادِ بدن گم کردهام
آه از این یوسف که من در پیرهن گم کردهام
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی