شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد
برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
عطش از خشکی لبهای تو سیراب شده
آب از هُرم ترکهای لبت آب شده
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
قحطی عشق آمده باران بیاورید
باران برای اهل بیابان بیاورید
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
خبری میرسد از راه، خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب كعبه قبلۀ ایمان رسیده است