آن شب میان هالهای از ابر و دود رفت
روشنترین ستارهٔ صبح وجود رفت
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
بیتو یافاطمه با محنت دنیا چه کنم؟
وای، با اینهمه غم، بیکس و تنها چه کنم...
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
دردا که سوخت آتش دل، جسم و جان من
برخاست دود غم، دگر از دودمان من
همواره نبرد حق و باطل برپاست
هر روز برای مسلمین عاشوراست
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو
سر به دریای غمها فرو میکنم
گوهر خویش را جستجو میکنم
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم
هر دم از غصهٔ جانسوز تو آتش گیرم
تا چند از این داغ لبالب باشیم
در آتشِ آه و حسرت و تب باشیم
در روايات ناب معصومين، در احادیث نغز اهل ولا
شرح نورانی مفاخرهایست، آیه آیه تمام نور هدی
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
این قلبِ به خون تپیده را دریابید
این جانِ به لب رسیده را دریابید
در راه امام حق علمداری کن
ای پیرو مرتضی علی! کاری کن
ناله كن اى دل به عزاى على
گریه كن اى دیده براى على
در بين ملائک از تو نام آوردهست
نام از تو شکوه ناتمام آوردهست
فروغ چهرۀ خوبان، شعاع طلعت توست
کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب كعبه قبلۀ ایمان رسیده است
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته