شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است
عالم سیاهپوش به سوگ سه سرور است
سپیدهدم که هنگام نماز است
درِ رحمت به روی خلق باز است
ای ز فرط ظهور ناپیدا
ای خدا! ای خدای بیهمتا!
هر کسی را به سر هوایی هست
رو به سویی و دل به جایی هست
از همه سوی جهان جلوۀ او میبینم
جلوۀ اوست جهان کز همه سو میبینم
دلم جواب بَلی میدهد صلای تو را
صلا بزن که به جان میخرم بلای تو را...
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست
فرّخ آن سینه که در وی دل آگاهی هست
رمضان سایۀ مهر از سرِ ما میگیرد
بال رأفت که فروداشت، فرا میگیرد
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
ای بر سریر ملک ازل تا ابد خدا
وصف تو از کجا و بیان من از کجا؟...
دست خدا پردۀ شب را شکافت
صبح شد و نور خداوند تافت
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش
سلامِ ایزد منان، سلامِ جبرائیل
سلامِ شاه شهیدان به مسلم بن عقیل
شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مطلع انوار کتاب کریم
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را
علی آن شیر خدا، شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب