همواره نبرد حق و باطل برپاست
هر روز برای مسلمین عاشوراست
تو صبحِ روشنی که به خورشید رو کنی
حاشا که شام را خبر از تارِ مو کنی
سبز است باغ نافله از باغبانیات
گل کرد عطر عاطفه با مهربانیات
امشب ز فرط زمزمه غوغاست در تنور
حال و هوای نافله پیداست در تنور
به غیر تو که به تن کردهای تماشا را
ندید چشم کسی ایستاده دریا را
غرقِ حماسه است طلوعِ پگاه تو
خورشید میدمد ز تماشای ماه تو
باصفاتر ز بانگِ چلچلهای
عاشقِ واصلی و یكدلهای
لختی بیا به سایهٔ این نخلها رباب!
سخت است بیقرار نشستن در آفتاب!
تا چند از این داغ لبالب باشیم
در آتشِ آه و حسرت و تب باشیم
کاروان، کاروان شورآور
کاروان، اشتیاق، سرتاسر
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند
در روايات ناب معصومين، در احادیث نغز اهل ولا
شرح نورانی مفاخرهایست، آیه آیه تمام نور هدی
تا ابد دامنهٔ عطر بهار است اینجا
دست گلهاست که بر دامن یار است اینجا
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینهای که شب پیش صبح صادق داشت
الغرض! فیض خاص گشت تمام
سهم ما باز، فیض عام شده است
این قلبِ به خون تپیده را دریابید
این جانِ به لب رسیده را دریابید
در راه امام حق علمداری کن
ای پیرو مرتضی علی! کاری کن
در بين ملائک از تو نام آوردهست
نام از تو شکوه ناتمام آوردهست
آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت
هر شاخهای قنوت برای خدا گرفت
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است
هر نصر من الله به شمشیر علی بود
هر فتح قریب از دل چون شیر علی بود
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته