در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
ای خداوندی که از لطف تو جاه آوردهام
زآنچه بودستم گرفته بارگاه آوردهام...
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم