کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد
چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد
سلمان کیستید؟ مسلمان کیستید؟
با این نگاه، شیعهٔ چشمان کیستید؟
گرفته جان نفسم در ثنای حضرت هادی
دُر سخن بفشانم به پای حضرت هادی
کس بهغیر از تو نخواهم چهبخواهی چهنخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی
با شمایم ای شمایان بشکهٔ دشداشهپوش
با وقاحت روی فرش نفت و خون میایستید
با زمزمی به وسعت چشم تر آمدم
تا محضر زلالترین کوثر آمدم
ای سورۀ نامت، تفسیر أعطینا
زهراترین زینب، زینبترین زهرا
دارد دل ما راه نجاتی دیگر
در مشهد و در قم، عتباتی دیگر
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
ای جذبهٔ ذیالحجه و شور رمضانم
در شادی شعبان تو غرق است جهانم
پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت
پرپر شدید و باز دل غنچهها گرفت
شگفتا کرامات ماهی تمام
چه ماهی که خورشید صبح است و شام
به نسخه نیست نیازی طبیب را ببرید
برای مرگ علی دست بر دعا ببرید
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
ای بر تو سلام آمده از داور هستی
بگذشته در آیین نبی از سر هستی
ای آفتابی که زمین شد مدفن تو
هفت آسمان راه است تا فهمیدن تو
نَمی از چشمهای توست چشمه، رود، دریا هم
کمی از ردّ پای توست جنگل، کوه، صحرا هم
ای که بر روشنای چهرهٔ خود نور پیغمبر سحر داری
نوری از آفتاب روشنتر رویی از ماه خوبتر داری
باز روگرداندم از تو، باز رو دادی به من
با همه بیآبرویی آبرو دادی به من
ای شکوهت فراتر از باور
ای مقامت فراتر از ادراک
ای بهشتِ قُربِ احمد، فاطمه!
لیلةالقدر محمد، فاطمه!
دنیای با حضور تو دنیای دیگریست
روز طلوع سبز تو فردای دیگریست
ای تا همیشه مطلعالانوار لبخندت
آیینه در آیینه شد تکرار لبخندت
دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار
دادهست تکیه مادر هستی به دیوار