دُرّ یتیمم و به صدف گوهرم ببین
در بحر عشق، گوهر جانپرورم ببین
تا چند از این داغ لبالب باشیم
در آتشِ آه و حسرت و تب باشیم
دویدهایم که همراه کاروان باشیم
رسیدهایم که در جمع عاشقان باشیم
رفتی و با غم همسفر ماندم در این راه
گاه از غریبی سوختم گاه از یتیمی
سلمان کیستید؟ مسلمان کیستید؟
با این نگاه، شیعهٔ چشمان کیستید؟
با شمایم ای شمایان بشکهٔ دشداشهپوش
با وقاحت روی فرش نفت و خون میایستید
در روايات ناب معصومين، در احادیث نغز اهل ولا
شرح نورانی مفاخرهایست، آیه آیه تمام نور هدی
با زمزمی به وسعت چشم تر آمدم
تا محضر زلالترین کوثر آمدم
ای سورۀ نامت، تفسیر أعطینا
زهراترین زینب، زینبترین زهرا
دارد دل ما راه نجاتی دیگر
در مشهد و در قم، عتباتی دیگر
جایی که کوه خضر به زحمت بایستد
شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد
ای جذبهٔ ذیالحجه و شور رمضانم
در شادی شعبان تو غرق است جهانم
پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت
پرپر شدید و باز دل غنچهها گرفت
شگفتا کرامات ماهی تمام
چه ماهی که خورشید صبح است و شام
این قلبِ به خون تپیده را دریابید
این جانِ به لب رسیده را دریابید
در راه امام حق علمداری کن
ای پیرو مرتضی علی! کاری کن
در بين ملائک از تو نام آوردهست
نام از تو شکوه ناتمام آوردهست
ای آفتابی که زمین شد مدفن تو
هفت آسمان راه است تا فهمیدن تو
نَمی از چشمهای توست چشمه، رود، دریا هم
کمی از ردّ پای توست جنگل، کوه، صحرا هم
ای که بر روشنای چهرهٔ خود نور پیغمبر سحر داری
نوری از آفتاب روشنتر رویی از ماه خوبتر داری
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته