ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا دردِ این جهان باشد
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان وصل را نالان مکن...
ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد
وی نفس جفا پیشه هنگام وفا آمد
فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی
تا بندهٔ نفس سرکشی در قفسی
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
روزها فكر من این است و همه شب سخنم
كه چرا غافل از احوال دل خویشتنم