چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
برخیز سحر ناله و آهی میکن
استغفاری ز هر گناهی میکن
تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند
این مرتبه با همتِ پستت ندهند
حاجی به طواف کعبه اندر تک و پوست
وَز سعی و طواف هرچه کردهست، نکوست
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
نور فلک از جبین تابندۀ اوست
سرداریِ کائنات زیبندۀ اوست
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
الهی الهی، به حقّ پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر