دیدیم میانِ سبزهها رنگ تو را
در جاریِ جویبار، آهنگِ تو را
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
این ابر پُر از بهار مهمانِ شماست
صبح آمده و نسیم، دربانِ شماست
در لشکر تو قحطیِ ایمان شده بود
دین دادن و زر گرفتن آسان شده بود
با دیدن تو به اشتباه افتادند
آنها که سوی فرات راه افتادند
آه کوفه چقدر تاریک است
ماه دیگر کنار چاه نرفت
سجادۀ خویش را که وا میکردی
تا آخر شب خدا خدا میکردی
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت
دیدیم تمام درد را در چشمت
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم
لحظهٔ سخت امتحان شده بود
چقَدَر خوب امتحان دادی
کسی که دیگر خود خدا هم، نیافریند مثال او را
چو من حقیری کجا تواند، بیان نماید خصال او را