میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی