دیدیم میانِ سبزهها رنگ تو را
در جاریِ جویبار، آهنگِ تو را
زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
این ابر پُر از بهار مهمانِ شماست
صبح آمده و نسیم، دربانِ شماست
در لشکر تو قحطیِ ایمان شده بود
دین دادن و زر گرفتن آسان شده بود
با دیدن تو به اشتباه افتادند
آنها که سوی فرات راه افتادند
فرق دارد جلوهاش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
آه کوفه چقدر تاریک است
ماه دیگر کنار چاه نرفت
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
سجادۀ خویش را که وا میکردی
تا آخر شب خدا خدا میکردی
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت
دیدیم تمام درد را در چشمت
لحظهٔ سخت امتحان شده بود
چقَدَر خوب امتحان دادی
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس