بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما