تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
آهای باد سحر! باغ سیب شعلهور است
برس به داد دل مادری که پشت در است
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
با ذكر یا كریم همه یاكریمها
خواندند با تو یا علی و یا عظیمها
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟