ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود