همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را
همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را
روز تشییع پیکر پاکش
همه جا غرق در تلاطم بود
آن شب که سعدی در گلستان گریه میکرد
آن شب که حافظ هم غزلخوان گریه میکرد
هم به در هشدار باید داد هم دیوارها!
صاعقه این بار باشد پاسخ رگبارها
گسترده شد در این ولایت خوان هفتم
روزی ایران میرسد از مشهد و قم
اَلسَّلام ای خادم اسلام و قرآن، اَلسَّلام
ای عَلَم در عِلم، ای علامۀ عالیمقام
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
در آیههای نور، مستور است زهرا
نورٌ علی نورٌ علی نور است زهرا
گردباد است که سنجیده جلو میآید
به پراکندن جمع من و تو میآید