گفتند به من که از سفر میآیی
من منتظرم، بگو اگر میآیی
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
کوچههامان پر از سیاهی بود
شهر را از عزا درآوردند
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
نرسد اگر به على كسى، به كجا رود؟ به كجا رسد؟
به خدا قسم كه اگر كسى، به على رسد، به خدا رسد
حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش