دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز
ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
ما خیل بندگانیم، ما را تو میشناسی
هر چند بیزبانیم، ما را تو میشناسی
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش