رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی
ما دامن خار و خس نخواهیم گرفت
پاداش عمل ز کس نخواهیم گرفت