سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه