الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...