چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
ای ولی عصر و امام زمان
ای سبب خلقت کون و مکان
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود