تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
سلام روح بلندِ گذشته از کم دنیا!
تو ای مسافر بدرود گفته با غم دنیا
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش