ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
شنیده بود شهادت طنین گامت را
چه خوب داد خدا پاسخ سلامت را
سبزپوشا با خودت بخت سپید آوردهای
گل به گل هر جا بهاری نو پدید آوردهای
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترکهای لب این جاده از قحطی باران است
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
خم کرد پشت زمین را، ناگاه داغ گرانت!
هفت آسمان گریه کردند، بر تربت بینشانت!
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
سلام ای بادها سرگشتهٔ زلف پریشانت
درود ای رودها در حسرت لبهای عطشانت