شنیده بود شهادت طنین گامت را
چه خوب داد خدا پاسخ سلامت را
سبزپوشا با خودت بخت سپید آوردهای
گل به گل هر جا بهاری نو پدید آوردهای
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
خم کرد پشت زمین را، ناگاه داغ گرانت!
هفت آسمان گریه کردند، بر تربت بینشانت!
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
سلام ای بادها سرگشتهٔ زلف پریشانت
درود ای رودها در حسرت لبهای عطشانت