قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم