سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
پای در ره که نهادید افق تاری بود
شب در اندیشۀ تثبیت سیهکاری بود...
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
ایرانم! ای از خونِ یاران، لالهزاران!
ای لالهزارِ بی خزان از خونِ یاران!
آیا چه دیدی آن شب، در قتلگاه یاران؟
چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!...
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم