ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
چشمهها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر
باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد