مه و خورشید تابیدهست در دست
و صد دریا زلالی هست در دست
باران شده بر کویر جاری شده است
در بستر هر مسیر جاری شده است
دیدند که کوهِ آرزوشان، کاه است
صحبت سر یک مردِ عدالتخواه است
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد