پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز