ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
اهل دل را شد نصیب از لطف جانان، اعتکاف
فیض حق باشد برای هر مسلمان، اعتکاف
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است