آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
اهل دل را شد نصیب از لطف جانان، اعتکاف
فیض حق باشد برای هر مسلمان، اعتکاف
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است