ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
اهل دل را شد نصیب از لطف جانان، اعتکاف
فیض حق باشد برای هر مسلمان، اعتکاف
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم
باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است