و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
اهل دل را شد نصیب از لطف جانان، اعتکاف
فیض حق باشد برای هر مسلمان، اعتکاف
باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است