چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را
که از ما وام میگیرند آیین تماشا را
ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
یک گوشه نشسته عقده در دل کردهست
مرداب که سعی خویش زائل کردهست
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
ما سینه زدیم بیصدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
شد به آهنگ عجیبی خاک ما زیر و زبر
خانهها لرزید و لرزیدند دلها بیشتر
به این آتش برس، هیزم مهیا کن، مهیاتر
گلستانیم ما، در آتش نمرود، زیباتر
به سیل اشک میشوییم راه کارونها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است
یوسفی رفتهست، آری وضع کنعان، روشن است
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند
مرگ باید سجده باشد، سجدۀ پیش از قیام
اشهدم را خواندهام ای مرگ زیبا السّلام