میخواستم بیای با گلای انار
برات کوچهها رو چراغون کنم
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین
سلام ای طبیب طبیبان سلام
سلام ای غریب غریبان سلام
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
برپا شدهست در دل من خیمهٔ غمی
جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی!
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
دور تا دور حوض خانهٔ ما
پوکههای گلوله گل دادهست
چکیدۀ گل رخسار مصطفی زهراست
عصارۀ نفحات خوش خدا زهراست
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم