خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
ما بهر ولای تو خریدیم بلا را
یک لحظه کشیدیم به آتش یمِ «لا» را
کوفه میدان نبرد و سرِ نی سنگر توست
علمِ نصرِ خدا تا صف محشر، سر توست
چشمهها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر
باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود