خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست