ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند