ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند